ایران وامدار گیل و دیلم؛ گیل ها پرچم داران ایران

«گیل ها پرچم داران ایران»

درست زمانی که بیگانگان مقدونیایی خاک ایران را در می نوردیدند این گیلان بود که پایمردی کرد و زمانی که سپاهیان فاتح اسکندر به خیال تصرف گیلان لشکر کشاندند نا امید بازگشتند. گیل ها بودند که در زمان حکام سلوکی نیز حکومتی خودمختار داشتند.

گیل ها بودند که درفش ایران را پاس داشتند...

زمانی که ایران محل تاخت و تاز عرب ها شده بود این گیلان بود که مقاومت کرد و اجازه نداد هیچ عربی پای خود را به گیلان گذارد. پس از نبرد قادسیه و نهاوند و شکست ایرانیان این سردار دیلمی گیلان بود که در برابر سپاهیان فاتح عرب سینه سپر کرد. موتا سردار دیلمی بود که از گیلان لشکر کشانده و فرماندهان ری و آذربایجان را به نبردی دیگر با عرب ها ترغیب کرد. در هنگامه نبرد نیز با وجود فرار سپاهیان ری و آذربایجان این سپاهیان گیل بودند که پایمردی کرده و حتی با وجود کشته شدند موتا در این جنگ تا مدتی به جنگ و گریز به اعراب پرداختند. این گیلان بود که تا 300 سال به زور شمشیر عرب مسلمان نشد و خود با شناخت به اسلام تشیع گروید. گیل هایی که نگذاشتند نام ایران فراموش و پرچم ایران بر زمین بیفتد. این برادران بویه دیلمی بودند که دست ایران را از عرب و ترک کوتاه کرد. زمانی که امور ایران به دست عرب ها و ترکان افتاده بود این گیل و دیلم بود که بغداد را فتح کرد، خلفای عباسی را گماشته خود کرد، تشیع و شیعه علوی را رسمیت داد و نام ایران را زنده کرد. چه بسا اگر آل بویه ظهور نمیکرد نامی از ایران باقی نمی ماند و در نام های ترک و عرب محو میشد.

بهترین الگوی غیرت و دلاوری گیل ها زمانی بود که در دوره ی آل بویه نخستین بار گروهی از روس ها به مناطق مسلمان نشین اران تاختند. در این نبرد سه گروه از مدافعین ترک و کرد و گیل حضور داشتند. در  این نبرد  نخستین برخورد با روس ها بود با توجه به برتری جنگاوران روس در نفرات و قوای بدنی ترک و کرد ها فرار کرده و دیلمی ها که تنها 600 تن بودند در میدان جنگ ماندند و حاضر به فرار و عقب نشینی نشدند. با همین مقاومت جانانه گیل و دیلم بود که توان پیشروی های دیگر از روس ها گرفته شد. در این پیکار تمامی 600 گیل کشته می شوند و حماسه ای جانانه از دفاع را به جا میگذارند. غیرت همین است...

گیل بود که پرچم ایران را برافراشت....

 

غیرت یعنی شکست سنگین مغول

غیرت یعنی بریدن گوش های قتلغشا (فرمانده اولجایتوخان) و قتل عام سپاهیان قتلغشا مغول.

در سال 706 هجری اولجایتو که قصد مطیع کردن گیلان را داشت قتلغشا را با قشونی بی شمار از راه گذرگاه ماسوله روانه ی گیلان ساخت. سپاه مهاجم پس از تصرف فومن و گسکر در قتل گاه رکابزن فرمانروای تولم گرفتار شدند. بدین صورت که رکابزن وانمود به تسلیم شدن کرده و با همین ترفند به قصد قتلغشا و مغولان روانه شد که با کشتاری عظیم از مغولان قتلغشا را نیز به هلاکت رساند، گوش هاش را بریده و گوشواره هایش را به غنیمت برد. در این هنگام گیلانیان که جاده ها را به وسیله تنه بریده درختان بند آورده بودند کشتار وسیعی از مغولان کردند و قسمت اعظمی از فراریان مغول که راهی جز جنگل برای گریز نداشتند در اعماق گل و لای باطلاق ها جان خود را از دست دادند. در کجای ایران چنین شکست خفت باری به مغولان وارد شد؟ مغولانی که تا کرانه های اروپا، مغرورانه و فاتحانه پیش تاخته بودند از کدام قوم چنین شکستی را متحمل شدند؟

قوم گیل بود که درفش ایران را برافراشت...

غیرت  یعنی نبرد پیله داربُن، یعنی شکست سنگین روس ها و فراری دادن آن ها از گیلان در سال 1805 میلادی است.

به سال 1221 قمری و 1805 میلادی در زمان جنگ های عباس میرزا، سی سیانف فرمانده کل نیروهای روس به قصد اینکه عباس میرزا را تحت فشار گذاشته و میدان جنگ عوض کند یکی از کلنل های ورزیده ی خود به نام شفت را با 12 فروند کشتی روانه ی گیلان ساخت. نیروهای مجهز و زبده روس با آتشبار سنگین خود در انزلی پیاده شده و از راه پیربازار به طرف رشت پیشروی کردند. در این موقع میرزا موسی منجم باشی حکمران گیلان با افراد نظامی و عده ای داوطلب چریک در انبوه درختان اطراف مرداب کمین میگیرد. سرانجام یورشی سخت بر مهاجمین روس زده و و کشتاری از روس ها برپا میکند به نحوی که روس ها حدود هزار تن از اجساد خود را جا میگذارند و دست به فرار میزنند. عده ی زیادی در حین فرار و عقب نشینی کشته میشوند. روس ها به نحوی تحقیرآمیز شکست خورده و روانه ی باکو میشوند.

گیل بود که درفش ایران را به احتراز درآورد

غیرت قیام میرزاست...

زمانی که تمام ایران توسط روس انگلیس به اشغال درآمد و شهرهای تهران و اصفهان و مشهد  ... به این اشغال دم فرو بستند این گیلانیان بودند که به قیام علیه روس ها دست زدند و هشت سال حکومت را از دست حکام نالایق قجر و مهاجمین روس کوتاه کردند. زمانی که تمام ایران به جز معدود قیام هایی از قبیل تنگستانی و...  به این اشغال متفقین زبان گرفته بود و دم نمی زد مردمی از گیل بودند که صدای خروششان به سرتاسر ایران رسید...

این گیل بود که قد علم کرده و علم طغیان به اشغال بیگانگان برافراشت...

این گیل بود که درفش ایران را برافراشت...

 بله ایران همیشه وامدار گیل و دیلم خواهد بود

[ پنج شنبه 23 دی 1395 ] [ 11:2 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 3990 ] [ نظرات () ]
کتاب ورزش های باستانی در گیلان

varzesh-bastani-gilan1

 

  • نام کتاب: ورزش های باستانی در گیلان

  • نویسنده: لویی یانست رابینو

  • مترجم: عبدالحسین ملک زاده

  • صفحات: ۳۱

دریافت

[ پنج شنبه 6 آبان 1395 ] [ 22:56 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 3755 ] [ نظرات () ]
زیبایی های محسور کننده خانه های روستایی گیلان

 

بسیاری از خانه های قدیمی جای خود رابه خانه های چند طبقه داده است تا چهره مدرنتیته در این روستا بخوبی نمایان باشد، اما دراین میان هنوز هم مکان ها و خانه هایی از روستا هستند که چهره وبافت قدیمی خود را حفظ کردند .

در زیر بخشی از خانه های قدیمی روستا به تصویر کشیده است که برخی قدمت بیش از ۵۰ وصد سال دارند.


 

 

[ یک شنبه 2 فروردين 1394 ] [ 11:27 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 3937 ] [ نظرات () ]
طرز تهیه کاهگِل برای خانه های روستایی گیلان

 


طرز تهیه کاهگِل برای خانه های روستایی گیلان

استفاده از مفهوم مواد مرکب در صنعت ساختمان به قرن­ها پیش برمی­گردد. نخستین شاهد بکارگیری این مفهوم توسط بشر در صنعت ساختمان، همان ساخت دیوار "کاه­گلی" متداول می­باشد که از ترکیب دو جزء ضعیف کاه و گل، ماده­ای حاصل می­شود که در مقابل ضربه و حرارت، مقاومت بالایی دارد. نمونة دیگری که بیانگر استفاده از این مفهوم در صنعت ساختمان است استفاده از ترکیب گل، موی اسب و خرده­های شیشه در ساخت تنورهای نان جهت تحمل حرارتهای زیاد می­باشد که هنوز هم در برخی استانهای کشور مورد استفاده واقع می­گردد.

مواد لازم برای تهیه کاهگل:

1- خاک خوب و خشک بدون ناخالصی و سنگ ریزه (تاکید می شود بدون ناخالصی چون ناخالصی منفذ ایجاد کرده و عایق خراب خواهد شد)

2- کاه (ساقه گندم و جو ) (کاه نباید زیاد بلند و زیاد ریز شده باشد چون خاصیت نگه دارندگی داشته و باید مناسب انتخاب شود )

3- آب

طرز تهیه:

خاک و کاه رو مخلوط کرده و بعد کم کم آب ریخته و خوب هم می زنند. برای بالا بردن کیفیت کاهگل میشود در لگن (تشت بزرگ) ریخته و لگد مالش کرد.

کاهگل آماده استفاده ست.

در قدیم از کاهگل برای پوشش بام و دیوار خونه ها استفاده میشده و عایق گرما و سرما بوده.

ساختمان های کاه گلی توام با چوب:
----------------------------------------
این نوع ساختمان ها در شمال ایران و بعضی از نقاط دیگر ایران ( سواحل دریای کاسپین ) ساخته می شوند. نحوه ساختن این ساختمان ها بدین ترتیب است که ستون های چوبی در فواصل تقریبا 75 سانتیمتر از یکدیگر قرار داده می شوند و آنها را بوسیله چوب های باریک، چپر و غیره به طور افقی و مورب به یکدیگر وصل می کنند. سپس یک رو یا هر دو روی دیوار را با گل یا کاه گل می پوشانند.

تمام لذت خانه های روستایی به عطر کاهگلش است و متاسفانه این روزا فقط بدلیل فقر فرهنگی و تقلیدهای کورکورانه دیگر کمتر پبدا می شود


 

 

[ یک شنبه 19 بهمن 1393 ] [ 13:25 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4750 ] [ نظرات () ]
شیداسپ یا بوذاسپ

بوذاسپ (یا بوذاسف: Buzasap)

در یکی از نوشته و پست های قبلی از پیامبری به نام بوذاسپ یا بوذاسف نام رفت که آیین آن در گیلان حتی در سده های اسلامی نیز تا مدت ها پا بر جا بود. اما درباره ی اینکه این پیامبر که بود و در کجا به پیامبری رسید گمانه زنی هایی شده که بیشتر بدون دلیل و غلط است.

بودا و ادریس

از گمانه زنی هایی که آمده ادریس و یا بودا (Buddha) هندی است. در باب ادریس شاید این دو پیامبر ، بوذاسپ و ادریس، (بر فرض اینکه یکی نباشند) در عصری نزدیک به هم بوده باشند و علت چنین گمانه زنی ای بر همین منوال باشد. ولی در باب بودا نمیتوان پذیرفت چرا که بر طبق منابع آیین بوذاسپ آیینی کهن و حتی شاید پیش از آیین نزدیک بوده است. با توجه به اینکه بودا معاصر هخامنشیان بوده(563 پیش از میلاد) یعنی 2600 پیش بنابراین پس از آیین بوداسپ و زرتشت شکل گرفته و نمیتوان بوذاسپ را که کهن تر از بودا است یکی خواند.

از سوی دیگر بوذاسپ به نام های ایرانی شباهت دارد = بوذ(؟؟؟)+ اسپ(اسب) = دارنده اسب بوذ(؟؟؟) که البته نمیتوان این را ملاک قرار داد چرا که ضحاک را هم که تازی خوانده اند به پارسی بیوراسپ( بیور(ده هزار)+اسپ=دارنده ده هزار اسب) گویند.

بوداییان و صابیان

گروهی پیروان بوذاسپ را «بوداییان» و یا «صابیان» خوانده اند. اما بودا که در گفتار بالا نقض شد و اثبات دیگر بر بی اساس بودن آن نیز این است که آیین بودا هیچ گاه در گیلان رواج نیافت پس پیروان بوذاسپ را که مورخین اسلامی در گیلان از آن ها گفته اند نمی توان بودایی خواند. اما در باب صابیان باید گفت که گویند در هند شخصی به نام همین بوذاسف پیش از بودا ظهور کرد و این آیین از اوست و باقی مانده دین آن در حران بوده و آن ها را حرانیه یا کلدانیان خوانند. اما این خود نیز نقض می گردد از یک سو باور آن دشوار است که این دین در هند ظهور کرده باشد ولی اثری از آن در هند باقی نماند و آخرین پیروانش سر از حران (پیرامون عراق فعلی) در بیاورند. از سوی دیگر آمده یکی خلفای عباسی در سفر حج خود به این گروه صابیان یا صائبیان برخود و آیین آن ها پرس و جو کرد و او را گفتند که آن جماعت ستاره پرستند و مشرک. خلیفه ی مزبور خواست که جهاد کند و با ایشان سخن گفت آن ها نیز خود را یکتا پرست و صاحب کتاب و پیغمبر خواندند. خلیف از پیغمبرشان پرسید و آنان به ناچار برای حفظ جان خود ادریس را گفتند. از اینجا معلوم میشود که چرا ادریس و بوذاسپ را یکی دانسته اند ، زیرا که بسیاری به غلط دو آیین بوذاسپ و صائبی را یکی پنداشته اند و دو پیامبر آن را نیز یک پیامبر گفته اند.

شیداسپ (šidasp) و تهمورس پیشدادی(شاید 5000 سال پیش)

اما آن چه که استوارتر می نماید این است که این آیین در دوره ی پیشدادی شکل گرفته و شخصی به نام شیداسپ دستور(وزیر) خردمند تهمورس پیشدادی که شاید نام او به بوذاسپ تغییر کرده باشد را میتوان از دیگر اشخاص گمانه زنی شده نزدیک تر و درست تر دانست که گواهی نیز بر این سخن نیز می آورم: « تهمورس را دستوری نیک اندیش به نام شیداسپ بود که همیشه روز را به روزه و شب را به نیایش پروردگار میگذارنید و نماز شب و روزه آیین اوست و همواره در پیش شاه کمر به فرمان او بسته و پیوسته او را به راه راست رهنمون بود[ شاهنامه ی منثور،ج1،میترا مهرآبادی].» در نوشته ی قبلی نیز گفته بودم که در آیین بوذاسپ نماز و روزه وجود داشت و این نکته در شاهنامه فردوسی نیز آمده است.

در فرهنگ دهخدا شیداسپ وزیر گیومرث (شاید کیومارت= کیا(شاه)+آمارت(آمارد)) و وزیر تهمورس آمده است.

خنیده بهر جای و شیداسپ نام

نزد جز به نیکی به هر جای گام

شیداسپ در واژه از دو جز شید(درخشان)+ اسپ( اسب) درست شده است که به معنای دارنده ی اسب درخشان است.

اما چون از ادریس نبی نیز سخن به میان آمد شایسته است این را نیز بگویم که بلعمی تهمورس را بر دین ادریس می دانست[تاریخ بلعمی،ج1،ص129]. در تاریخ طبری،ج1،ص114-115 نیز آمده است که او (تهمورس) مطیع خداوند بود. در کتاب هفتم دینکرد ، فصل 1 ، فقره 19 آمده که تهمورس بت پرستی را برانداخت و مردم را به پرستش پرودگار امر کرد. که این ها خود نشانگر یکتا پرست بودن تهمورس است.

 

سه شنبه ،۱۵۸۸ شريرˇما ۳۰

دهیوپت ونداد شهریاران

[ سه شنبه 14 بهمن 1393 ] [ 10:3 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 4302 ] [ نظرات () ]
آشنایی با پاموجِه یا رورواک,کودک نوپا در گیلان قدیم

این وسیله در گذشته برای آموزش راه رفتن در کودکان نو پا استفاده می شد . بچه نو پا که تازه شروع به راه رفتن میکرد از این وسیله که به زبان محلی پاموجه گفته می شد تکیه می کرد ،و با کمک  دو دستش قسمت بالای آنرا می گرفت و به سمت جلو هول میداد و خودش باهاش حرکت می کرد،مادر هم از پشت سرش می رفت و هواش  رو داشت تا طفل نیفته .تا زمانی که طفل نو پا کاملا راه رفتن را یاد می گرفت از این وسیله استفاده میشد .

البته این وسیله نیز خطراتی  به همراه خود داشت چون موقع حرکت  تند تر از بچه حرکت میکرد  و چون کلاچ نداشت و باید همیشه یکی دور و بر مواظب می بود.

 

[ دو شنبه 13 بهمن 1393 ] [ 9:47 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4064 ] [ نظرات () ]
[صنایع دستی چرمی] – چموش دوزی

چوموش که درفارسی به آن چموش نیز گفته می شود، نوعی پای افزار ازجنس چرم ساده است. چموش کفشی کاملا بومی بوده که بیشترساکنان مناطق کوهستانی گیلان ازآن استفاده می کردند، اما اینک کاربرد خود را به کلی از دست داده است و تنها جنبه تزئینی دارد.

ازامتیازهای این پای افزار، سبک بودن و یکپارچگی آن و خنک نگه داشتن پا در فصول گرم و گرم نگه داشتن آن در فصول سرد می باشد.

چموش دوزی در مناطق کوهستانی گیلان اهمیت به سزایی داشته و این اهمیت را می توان در نام بعضی از روستاها یافت.

روستاهایی چون"چاموش دوزان" در"ماسال و شاندرمن" یا "چارق دوزی محله" در لاهیجان و یا "چاموش محله" در خانقاه ماسال موید این نکته است.

از گذشته تا کنون معروف‌ ترین چموش دوزان گیلان در شهرک تاریخی ماسوله بسر می‌برند و درگذشته بیشتر چموش‌های مورد استفاده مردمان این استان بخصوص اهالی منطقه فومنات(غرب گیلان) به دست آنان تهیه می‌شد.

نوع متداول چموش، دارای بند و تسمه‌های بلند است که به ساق پا پیچیده می‌شود که به"شکار چموش" معروف است و نوع دیگر فاقد تسمه و بند است ولی همانند نوع قبلی نوکی عقابی و برگشته دارد.

درتالش دو نوع چموش دوخته می شد که نوع مرغوب آن"ختنی" و نوع نامرغوب آن که از پوست دباغی شده دوخته می شد "مازرده" نام داشت. به مرور زمان که دوختن و استفاده ازچموش از رونق افتاد، نوعی دیگر از آن بوجود آمد که از لاستیک تهیه می شد و به آن "رزین چموش" می گفتند.

در کتاب سرزمین و مردم فومنات نوشته "کیوان پندی" آمده است: چموش را غالبا ازچرم ساده و بدون رنگ تهیه می‌کردند، اما اگر می‌خواستند که چرم را رنگ کنند، ازرنگ گیاهی همچون رنگ پوست انار استفاده می‌شده است. چموش اصیل را از چرم دباغی شده گاومیش برای مردان یا بز برای زنان می‌ساختند و به همین جهت در جاهایی که دوخت چموش متداول بود، تشکیلات دباغی و دباغخانه در حوالی چموش‌ دوزان وجود داشت.

درگذشته نه چندان دور و قبل رواج شیوه های نوین عمل آوری چرم، برای تهیه چرم مورداستفاده چموش، پوست گاو و بز را به دباغخانه آورده، اول آن را نمک می‌زدند، بعد درآهک می‌خوابانیدند، سپس موی آن را بر می داشتند و آنگاه در آب انار ترش پخته و درحوض می‌انداختند تا پوست رنگ بگیرد. بعد از آن چرم را روی تخت انداخته، لوله می‌کردند، سپس در آب فرو می‌کردند تا شوری آن برود، بعد در کنار هم آویزان می‌کردند تا هواخورده و خشک بشود. بعد از این مرحله پوست را صاف نموده مجددا در آب می‌انداختند،آن وقت آن را روی تخت خوابانیده، آن را 'شلفا' (یک نوع ضربه زدن به پوست) می‌زدندو محصول به عمل آمده را تحویل چرم‌فروشان و کفاشان می‌دادند.

 

[ دو شنبه 13 بهمن 1393 ] [ 9:42 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4008 ] [ نظرات () ]
آیین بوذاسف

گیلانیان از دیرباز همچون دیگر برادران ایرانی شان یکتا پرست بوده اند. برخی از دین هایی که در گیلان از دیرباز وجود داشته از قرار زیر می باشند:

آیین مهر

آیین بوذاسف

آیین مزدیسن(زرتشتی)

و...

و امروزه نیز اسلام در این دیار رواج دارد. ادیان پیش از اسلام که نامبرده شده اند همگی دین توحیدی هستند که گواه بر یکتا پرستی مردم این سامان است. در این پست به بررسی آیین ناشناخته ی بوذاسف می پردازیم.


آیین بوذاسف:

یکی از آیین هایی که در گیلان و ایران باستان رواج داشته و پیشینه ای کهن تر از دین مزدیسنا یا زرتشتی داشته دین بوذاسف بوده.بوذاسف پیامبری بود که به گمان این جانب به 9000  سال پیش برمی گرده (تقریبی) چرا که در دوران وی مردم دوختن نمیدونستن و هنوز پوست حیوانات به تن می کردن.بوذاسف رو همون ادریس نبی دونستن که در ایران به نام شناخته بوده.گرچه می بایست از اقوام آریایی بوده.

از ابن اسحاق نقل شده که ادریس 306 سال از عمر آدم (ع) رو درک کرد و ابن اثیر گفته که 386 سال داشته که حضرت آدم درگذشته.[تاریخ انبیا-سید هاشم رسولی محلاتی]

این دین در میان مردم ایران در مناطق مختلف به صورت پراکنده تا ظهور حضرت زرتشت (ع) وجود داشته.در مناطق غربی و شمالی می بایست شناخته شده تر بوده البته با توجه به تواریخ اسلامی که با ادریس نبی یکی دونستن چرا که در این صورت در ناحیه ای نزدیک خوزستان کنونی یا میان رودان و بابل به دنیا اومده.

در کتاب [دیلمیان- سید رضا فندرسکی] رد پایی از این دین در گیلان باستان یافته شده.به این صورت اومده که :[ پیش از ظهور اسلام مردم دیلم همانند همه ساکناننواحی کوهستانی   پذشخوار گر (ناحیه ی خزری) پیرو آیین بوذاسف بودند.بوذاسف همان هرمس یا ادریس پیامبر بود.این دین، احکامی همانند نماز و روزه  داشته]. به این صورت در گیلان و طبرستان هم پیش از ایین زرتشت وخشور پیروان بوذاسف حتی تا صدر اسلام هم وجود داشتن.

شریعت و آیین بوذاسف:

- زکات مال برای ضعیفان

- دستور تطهیر از جنابت

- دستور جهاد با دشمنان دین 

- پرهیز از سگ و خوک

- حرام بودن مشربات مست کننده.

- داشتن برنامه ای خاص و روزانه برای نماز

- تعیین روز های از ماه برای گرفتن روزه (که در دین زرتشتی هم روزه به همین صورت بوده)

و جالب ترین موضوع درباره شخصیت بوذاسف مورد آخره که توجه کنین:

تقسیم بندی جامعه به سه طبقه ی روحانیون ، پادشاهان (وبزرگان) ، رعایا (مردم عادی)

این نوع تقسیم بندی ها در جامعه های آریایی مشاهده شده و این خود دلیل بر ایرانی بودن و آریایی بودن این پیامبر است چرا که در ایران باستان هم جامعه از چهار طبقه ی 

- اثرون(روحانیون)

- رَثَ ایشتر (جنگیان)

- واستریوفشونیت(کشاورزان)

- هویتی ، هوتخشان(صنعتگران)

تشکیل می شده[رساله ی ابن خلدون و تراثه الفکری ، طبقات اجتماع ] و [رساله ی اغاثه الامه بکشف الغمه]

همین طور که می بینید این طبقات در دوره های بعد (زرتشتی و پس از آن) تکامل پیدا کرده و به چهار طبقه ی مزبور رسیده.

طبقات اجتماع در بیشتر اقوام و ملل دنیا تنها محدود به دو طبقه ی پادشاهان و رعایا  یا  به دو گروه کلی بنده(آزاد) و برده تقسیم میشده و تقسیم بندی به صورت اقوام آریایی وجود نداشته.

 صحف بوذاسف:

بوذاسف هم مثل مثل بقیه پیامبرا کتاب آسمانی داشته که در روایت که ابوذر از از حضرت محمد (ص) ذکر کرده مجموعا سی صحیف بوده.مرحوم مجلسی از ابن مَتوَیه 29 صحیفه رو نقل کرده که هر یک نام جداگانه ای است : صحیفه ی خلق ،صحیفه ی معرفت ، صحیفه ی رزق و ... .

سخانان بوذاسف ع:

- از کسب های پست بپر هیزید.

- خوبی دنیا موجب حسرت و بدی آن موجب پشیمانی است.

- زندگی و حیات جان به حکمت و فرزانگی است.

- عمل صالح در این دنیا موجب آزادی از عذاب آخرت می گردد.

-  کسی که قناعت نداشته باشد و از حد کفاف بگذرد، هیچ چیز او را بی نیاز و سیر نخواهد کرد .


علی رضاپور /تاریخ 18/6/92

منابع:

فرهنگ جامع معین - بخش اعلام.

دیلمیان- سید رضا فندرسکی 

تاریخ انبیا-سید هاشم رسولی محلاتی 

رساله ی اغاثه الامه بکشف الغمه

رساله ی ابن خلدون و تراثه الفکری ، طبقات اجتماع  

 

 

 

 

 

 
 


[ جمعه 28 آذر 1393 ] [ 16:22 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 4445 ] [ نظرات () ]
گیل و دیلم در اشعار حماسی فارسی


از گیل و دیلم در شاهنامه و کتب حماسی و در ادبیات فارسی سخن فراوان رفته است. که ما در اینجا به چندی از آنها اشاره کرده و چند نکته تاریخی از آنها مینویسم که هدف از این نکته یابی ها یافتن چند نکته در ابزار ها و جامه های سپاهیان گیل و دیلمی است.


فردوسی بزرگ- شاهنامه:

همان گیل مردم چو شیر یله
ابا طوق زرین و مشکین کلـه

ز گیل و ز دیلم بیامــد ســـپاه
همی گرد لشگر برآمد به ماه

همــــــه مرزبان زریــن کمــــر
بلوچی و گیلی به زرین سپـر

سیاووش سپر خواست گیلی چـهار
دو جوشــــــن دگـــــر زآهـــــن آبــدار

بفرمـــــود روزبـــــــانــــان در
برفتند و با تیغ و گیلی سپر

سپر های گیلی به پیش اندرون
همی ازجگرشان بجوشید خون

سپاهی برآمد ز هر کشوری
ز گیلان و از دیلمان لشـگری

ازو هر بشیزه چو گیلی سپر
نه آهــن نه آتـــش بر او کارگر


اسدی طوسی:

سپر در سپر گیل مشکین کله
خروشـــان همه چون هژبر یله

چو شب شد گیل شد در گلیم سیاه
ورا زرد گیـــــلــی سپــر گشــــت ماه

همه برگشان پهن و زرنگارگون
ز گیلی سپــرها به پهنا فــزون


نظامی:

پس آنگه پای بر گیلی بیفشرد
ز راه گیلکان لشــــگر به در برد

چو رهوار گیلیم ازین پل گذشت
به گیلان ندارم سر بازگشــــــت


عَسجُدی:

چو دیلمان زره پوش شاه و تُرکانَش
به تیر و زوبین بر پیل ساخته خنگال
درست گویی شیران آهنین چرمنـد
همی جانند از پنجه آهنــین چنـگال


خاقانی:

خیل بنفشه رسید با کلـــه دیلــــمی
سوسن کان دید کرد آلت زوبین عیان


فخر الدین اسعد گرگانی:

ز قزویــن در زمین دیلمــــان شد
درفـــــش نام او بر آسمــان شد
زمین دیلمان جایی است محکم
بدو در لشگری از گیــل و دیلــم
بتازی شب از ایشـان ناوک انداز
زنـنـــــــد از دور مـــردم را به آواز


 



نکاتی که به آن میرسیم به جز جنگاوری گیل و دیلم از قرار زیراند:

1- سپر گیلی، سپر دیلمی - سپر زرین ، سپر زرد-سپر چهارگوش، سپر بزرگ و پهن، سپر زرنگار

2- مشکین کله ، کله دیلمی

3- زره های پولادین

4- طوق زرین

به ادامه ی نوشته بروید
 

ادامه مطلب

[ چهار شنبه 5 آذر 1393 ] [ 16:47 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 5474 ] [ نظرات () ]
گیلون دیبارˇه زمت مین

 

گیلان دوران قبل تارِئخ مِئن  (گیلون دِیبارِˇه زَمَتِ مِئن)                                     

 

سنگ دوره                                             

تا قبل باستان شناسان کاووشان علمی گیلان خاک مئن ، دانستن گیلان تاریخ جا محدودا بوستی به نیویشتان یونانن ، ایرانن و عربان . که او نیویشتان مئن پیشینیه ا سرزمین محدودا بوستی به دوهیزار تا دو هیزارو پونصد سال پیش . اما ا صد سال مئن ، ایران باستان شناسان و هتویی خارجی باستانشناسان گیلان موختلف جیگانه واکاوی بوگودده و کلی آثار با ارزش و شیگفت انگیز جی گیلان ساکنان اولیه پیدا گودده. ا آثار به عونوان ایته مدرک قوی و موعتبر و موستند ، پیشینیه تارئخیه ا سرزمینا خیلی دورتر جی او چیزی که فکر گودیدی نیشان دهه . جی همیه اشان که بوگذریم ا اسناد نیشان دهه که گیلان خیلی قبل تر جی ورود آریایین دارای ایته تمدن و فرهنگی درخشان بو.

تارئخ دانان ، دوران قبل تاریخا بر اساس انسان فعالیتان چاگودن ازارا واسی ، به دو تا دوریه عصر سنگ و عصر فلز تقسیما کونیدی.

باستان شناسان اگر چی درباریه زندگیه آدمان گیلان سرزمین مئن قبل تاریخ شکی نداریدی ولی درباریه اون که اوشان چطوری وارد ا سرزمین ببوستیدی ، و اوشان نحویه زندگی چطوری بو جای سئوالان و پورسشان زیادی نهه.

باستان شناسان خوشان کاووشانه مئن به آثار کمی جی سنگ دوره بر بخوردیدی ویشتر لوازم پیدا ببوسته گیلان سرزمین مئن مربوط به ، به فلز دوران ( ویشتر از آهن دوران) . با همیه ا اوضاع و احوال بر اثر آثار و چیزهایی که وجود داره جا پای حضور اینسان گیلان مئنا شا جی سنگ دوران دونبالا گودن.

باستان شناسان اعتقاد داریدی عصر سنگ مئن ، دریای کاسپین نواحی جنوبی مئن ، حیوانانی چون : گاب ، گوسفند ، بز ،خوک ، آهو ، غزال ، خر وحشی ، شاق شاقی و صدف شکار بستدی بعدنان جی 1000 سال قبل علاوه بر ا حیوانان ماهیان و پرندان هم به غذای اینسان ایضافا بوستده.

جی بین باستان شناسان ایرانی - ژاپونی کشفیان شا به کشفی که دو تا محوطه مئن مربوط به 10 تا 16 هیزار سال قبل میلاد ناحیه آمارلو مئن (روستای خل وشت و اسکابن) یاد گودن.

فلز دوره                                                   

با گوذشت هیزاران سال جی سکونت ایسان سرزمین گیلان مئن ، کم کم مردمان ا ناحیه وارد عصر فلز ببوستده . آثار و شواهد زیادی از انسانهای دوران عصر فلز گیلان مئن پیدا ببوسته . ا آثار بیشتر موتعلق به آهین دوره ایسئده . ایتفاقا هه دوریه که نیشان دهه گیلانن قبل ورود آریاین به ایران فلات ، دارای فرهنگ و تمدن بالایی بون .

باستانشناسان خوشانه کاووشانه دورون ، گیلان مناطق موختلف مئن مثل : تالش ، رودبار و دیلمان مئن چیزان فراوانی مانند سفالی ظرفان انواع ظرفان سنگی و مفرغی انواع و اقسام سلاحان مانند کارد ، خنجر ، گرز و پیکان و کلی وسایل خانه و حتی سوزن کشف بوگودده. که بعضیشان ماله 2000 سال قبل میلاد ایسئده.

گیلان باستان دوران مئن

مادان دوران

هیزاریه دوم قبل میلاد ،قومان و قبیلانی که نواحی جنوبیه دریای کاسپین مئن زندگی گودیدی ، با موهاجرت و تهاجم آریایی قومان مواجه ببوستده ا قومان که ایران فلات نواحیه شومالی مئن زندگی گودیدی به خاطر تغییر گودن آب و هوا و زیادا بون سرما ، و زیادا بوستن جمعیت و پیدا گودن چراگان تازه ، به طرف اطراف دریای کاسپین سرازیرا بوستده موهاجرت آریائیان به طرف گیلان و مازندران جی اوایل هیزاریه دوم قبل میلاد ، جی راه ورارود (ماوراالنهر)و قفقاز صورت بیگیته .ا موهاجرتان که با تهاجم همراه بو باعث تحولات و تغییراتی در زندگیه مردوم ا منطقه ببوسته. قاطی بستن نژادان و روی کار امون پادشاهان و حاکمان آریایی نژاد از موهمترین پیامدان ا موهاجرت بو. ایته از موضوعات موهمی که باید به اون دقت گودن ان بو که قومانی که ساحل جنوبیه دریای کاسپین مئن زندگی گودیدی خوشانه استقلاله حفظا گودده و از اطاعت فرمان آریایی نژادان سر باز زئید. ماد قومان نخستین گروه آریایی بود که بتانستده باختر ایران مئن حکومت تشکیل بدد(701-550 پ.م) جی ا تارئخ به بعد آسیا و اونه مناطق موختلف حتی گیلان تارئخ سر گوذشت تازه ای پیدا گود . بر اساس بینیویشتان تاریخ نویسان(گزنفون ، دیودور سیسیلی و کتزیاس) مادان و قومان ساکن گیلان مئن همیشه دشمنی و جنگ بو و مادان هیچ وقت نتانستده ا قومانه زیر فرمان خودشان ببرد مادان هیچ وقت موفق نبوستده گیلان سرزمینا به خوشان قلمرو ایضافا کوند. کتاب تاریخ ایران کمبریج مئن بینیویشته نها : او بخش جی ماد سرزمین که دریای کاسپین حاشیه مئن نها ایته ناحیه قوی و موتمایز جی ایران خاکا تشکیل دهه که به ایستقلال سیاسی گرایش دیشتیدی. در زماته آرته یس ایته از مادان پادشاهان جنگ سختی بین مادان و کادوسی در گیره. مادان ا جنگ مئن شکست خورده و اوشان سرزمین تازماتی که به دست کوروش دکفه همیشه مورد تاخت و تاز کادوسیان قرار گیفتی. جی موهمترین موارد ماد دوران گیلان مئن موهاجرت قومان سکایی بو به گیلان.

 


هخامنشیان دوران

 


جی ا دوران منابع تاریخی مئن ویشتر درباریه گیلان قومان صحبت به میان بومو. ایته جی دلایل موهمه ا کار ان بو که
گیلان ساکنان در به قودرت رسیدن و تشکیل هخامنشیان شاهنشاهی دست دیشتیدی و این که قومان آمارد و کادوس ا دوران گیلان سرزمین مئن قودرت زیادی بهم بزه بون.اولین حضور ساکنان گیلان هخامنشیان تارئخ سیاسی مئن ، واگرده به زمات براندازی ماد دولت.زماتی که کوروش جی طرف ماد دولت برای مذاگره بوشوبو گیلان مئن جز طرف اوشان تحریک ببو ماد دولتا سرنگونه کونه.

تاریخ نویسان باور داریدی که کوروش جی کادوس سرزمین نقشیه حمله به هگمتانه کشه و با یاری کادوس و آمارد قوم که از دوشمنان ماد بون به اویه حمله کونه. بعد از نابودی ماد کادوسان و آماردان هتویی موتحد کوروش مانیدی.

 

 

ادامه مطلب

[ دو شنبه 3 آذر 1393 ] [ 8:45 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 4879 ] [ نظرات () ]
آخرين مطالب
خط گیلکی (1395/08/06 )
gilaki music (1394/12/01 )
بیه لاکو... (1394/11/26 )
خط گیلکی (1394/11/22 )
صفحات وب